شرط دوّم، همّت به علاج گماشتن. نگویند «خب حالا هست». سالها پیش ــ سی سال پیش ــ یکی از بزرگان حوزه، از کسانی که بنده با دل و جان به او ارادت داشتم و رضوان خدا بر او باد ــ البتّه دربارهی یک مسئلهی دیگری ــ میفرمود که «بله، یک گناه بزرگی یا یک جرم بزرگی ــ حالا تعبیر درست یادم نیست ــ انجام شده است لکن حالا ما مثلاً چه کار میتوانیم بکنیم؟»! یعنی نگاه کردن، مشکل را دیدن، امّا همّت به علاج آن نگماشتن؛ این هم اگر بود، فایدهای ندارد. راه این هم همین است که کسانی که احساس درد میکنند، آن [حسّ] درد را گسترش بدهند، منتشر کنند، به دیگران منتقل کنند، با کارآمدان حوزه و متنفّذین حوزه آن را در میان بگذارند، وادار کنند به اینکه کار انجام بگیرد؛ بخصوص تکیه بر روی جوانها است. حالا من عرض خواهم کرد که مخاطب این حرفها کیست.