هزار نفر فقیه و مجتهد بزرگ تربیت کنید؛ در این پانزده هزار نفر، هزار نفر انتخاب بشوند ــ البتّه در زمان خودش، در وقت خودش ــ و روی این هزار نفر کار بشود برای اینکه برای یک دورهی مثلاً بیستساله بشوند مجتهد و فقیه. دورهمان را بیست سال فرض کنید؛ البتّه در این بیست سال، هر سال یک جمع جدیدی باز اضافه خواهند شد، یک جمعی هم خارج خواهند شد؛ لکن به طور میانگین یک دورهی بیستساله را فرض کنید. مدیریّت حوزه هزار نفر را در نظر بگیرد برای فقاهت؛ افرادی که استعداد فقاهت دارند، شوق به فقاهت دارند، اهل انصراف از فقاهت نیستند، یک چند سالی درس خواندهاند و به یک جایی رسیدهاند؛ اینها را گزیده کند و روی اینها کارهای ویژه انجام بگیرد برای فقاهت. در بین اینها مدرّسین بزرگ، مؤلّفین بزرگ فقه، مراجع تقلید درخواهند آمد؛ هزار نفر کم نیست! این حوزه هزار نفر فقیه در ظرف بیست سال بیرون بدهد، خیلی زیاد است. فرض کنید از چهل سال پیش تا حالا، هزار نفر شوخی است؟ هزار نفر فقیه زبدهی برجستهی بزرگی که بتوانند دنیای اسلام را از لحاظ فقاهت علمی بپوشانند؛ هزار نفر برای این [کار]. هزار نفر متکلّم و مجتهد در کلام؛ فقط کلام. کسانی را که شوق دارند، علاقه دارند پیدا کنند، درس مخصوص به اینها داده بشود، اگر لازم است دورههای خارج بروند، اگر لازم است در دانشگاهها بورسیه بشوند؛ هزار نفر برای کلام. پنج هزار نفر عالِم شهری؛ پنج هزار نفر تربیت کنیم برای علمای شهری، در حدود متوسّط که بینشان مجتهد هست، بینشان قریبالاجتهاد هست، بینشان مجتهد متجزّی هست و آنچه لازم دارند. البتّه این هم یک دورهی مشخّصی خواهد داشت؛ ممکن است مثلاً اگر در آن تعداد دو دستهی اوّل، بیست سال لازم است طول بکشد، این دستهی دوّم کمتر [بشود] ــ حالا اینها همه قابل برنامهریزی است ــ پنج هزار نفر به عنوان منبری، نویسنده، گوینده، مبلّغین عالِم، فاضل و آنچه لازم دارند. سه هزار نفر هم برای مبلّغ خارج از کشور در سطح دنیا؛ این پانزده هزار نفر. البتّه این کار فردا نخواهد شد؛ اگر ما امروز شروع کنیم، ممکن است پنج سال دیگر بتوانیم یک چنین تقسیمبندیای بکنیم؛ لکن باید حوزه بالاخره به اینجا برسد. هر روز که [این کار را] نکنیم، دیر است. میدانم کار پیچیدهای است، کار دشواری است، امّا اگر «حوزه» تصمیم بگیرد، خواهد شد، [ولی] «یک نفر» تصمیم بگیرد، نه، نخواهد شد.