عیب دوّم، عدم گسترش کافی و لازم در باب کلام است که این حقیقتاً فاجعه است؛ بلکه از این تلختر و بالاتر بگوییم، فراموش شدن کلام است. حوزهی اسلام و حوزهی علمی اهلبیت، در درجهی اوّل، حوزهی کلام بود، بعد حوزهی فقه؛ و بزرگان فقهای ما از متکلّمین بودند. شما تاریخ فقاهت ما را ببینید! کلام منسوخ است در حوزههای ما؛ در حالی که امروز بیشترین تهاجم از سمت مباحث کلامی است. عرض کردم، ما در گذشته عقب نبودیم؛ تا هر کسی یک چیزی میگفت، فوراً جوابش حاضر بود. امروز در دنیا اینقدر مباحث کلامی مطرح میشود که حوزهی علمیّه از آن مطّلع نمیشود. میدانید چقدر در مسئلهی دینشناسی و فلسفهی دین در دنیا امروز بحث هست و کسانی دارند مینویسند، میگویند، تحقیق میکنند که ما خبر نداریم! این نمیشود؛ این عیب بزرگی است. البتّه کسانی از آحاد منتسب به حوزه، کارهای باارزشی کردهاند و میکنند امّا این کار آنها است، کار حوزه نیست. کارهای افراد، غیر از کار نظام است؛ نظامِ حوزه بایستی جواب بدهد. حالا [اگر] اتّفاقاً یک نفری پیدا شد و وارد یک منطقهای شد، کاری کرد و محصولی هم داد، این را به حساب حوزه نمیشود گذاشت؛ حوزه در این زمینه، انصافاً کاری نمیکند.