بیانات سال 1374


شما جوانید، دلهای شما نورانی است، تعلّقات شما کم است؛ انسان همیشه این‌جور نمیماند. سرمایه را حالا فراهم کنید تا آن روزی که گرفتاری‌ها و تعلّقات از اطراف به شما حمله کرد، بتوانید از آن ذخیره‌ی معنوی استفاده کنید. من یقین دارم که اگر آن پیرمرد نورانیِ معنویِ عالِمِ زاهدِ عارف که این انقلاب با دست توانای او بنا شد، غرس شد، آبیاری شد، میوه‌چینی شد، در جوانی آن راز و نیازها را، آن عبادتها را، آن تفکّرها را، آن توسّلها را نداشت و آن دل مؤمن و نورانی در او پدید نمی‌آمد، این کارهای بزرگ از او قابل صدور نبود. مرحوم آقای حاج میرزا جواد آقای تهرانی که از علمای بسیار مؤمن و زاهد و خالص در مشهد بود که بسیاری ایشان را از نزدیک می‌شناختند ــ ایشان بسیار مرد خوبی بود ــ شاید در سی سال یا قریب سی سال قبل از این به بنده میگفت من در جوانی رفتم قم برای تحصیل؛ آن وقت امام را در حرم مطهّر دیدم. میگفت نمی‌شناختم ایشان کیست، میدیدم یک سیّد طلبه‌ی جوان نورانی آنجا [یک گوشه‌ای] می‌ایستد، تحت‌الحنک را می‌اندازد و اشک میریزد و نماز میخواند و تضرّع میکند. میگفت من نشناخته مجذوب او شده بودم. پرسیدم از بعضی‌ها که این آقای نورانی کیست؛ به اسمِ آن روزِ امام گفتند این آقا روح‌اللّه خمینی است. وقتی در دوره‌ی آقا روح‌اللّه بودن و جوانی، انسان آن سرمایه و ذخیره را پدید می‌آورد، آن وقت در سنین هشتادسالگی ــ امام تقریباً هشتاد سالشان بود که حکومت جمهوری‌اسلامی را به وجود آوردند و تشکیل دادند؛ پیرمردی در سنّ هشتادسالگی ــ دوره‌ای که پیرمردها آن وقت بازنشسته‌اند، حال اداره‌ی زندگی شخصی خودشان را هم ندارند، یک چنین کار عظیم و توصیف‌ناپذیری را از عظمت به وجود می‌آورد و در مقابل دشمن آن‌جور می‌ایستد که انسان مبهوت میماند از نترسیدن او، از تکان نخوردن او در مقابل حوادث و در مقابل مصائب.

«7»