از جنبهی تاریخی هم این نام و این خصوصیّت و این شخصیّت، یک مقطع تاریخی است؛ یک کتاب تاریخ است؛ نه تاریخ سادهی به معنای گزارهی ماوَقَع بلکه به معنای تفسیر تاریخ، تبیین تاریخ، درس حقایق تاریخی است و بنده یک وقتی دربارهی عبرتهای ماجرای امام حسین یکی دو سال قبل از این، یک صحبتی کردم،4 که از این حادثه، ما عبرتهایی میگیریم، غیر از درسها. درسها به ما میگوید که چه باید بکنیم؛ عبرتها به ما میگوید که چه اتّفاق افتاده است و چه ممکن است اتّفاق بیفتد. ماجرای امام حسین یک سلسله درس دارد، یک سلسله عبرت دارد. عبرت ماجرای امام حسین این است که انسان فکر کند که در تاریخ و جامعهی اسلامی، آن هم جامعهای که در رأس آن شخصی مثل پیامبر خدا قرار دارد ــ و نه یک بشر معمولی ــ و ده سال این پیامبر با آن قدرت فوق تصوّر بشری، با اتّصال به اقیانوس لایزال وحی الهی، با حکمت لایزال و بیمثالی که آن بزرگوار از آن برخوردار است، با این کیفیّت در آن جامعه حکومت کرده است، و بعد باز در فاصلهای حکومت علیّبنابیطالب بر همین جامعه بوده است و مدینه و کوفه به نوبت پایگاه این حکومت عظیم قرار گرفتهاند، چه حادثهای اتّفاق افتاده است، چه میکروبی وارد کالبد این جامعه شده است که در همین جامعه و بین همین مردم، بعد از گذشت پنجاه سال ــ نیم قرن ــ از وفات پیغمبر و بعد از گذشت بیست سال از شهادت امیرالمؤمنین، کسی مثل حسینبنعلی را با این وضع به شهادت برسانند! این، آن عبرت عظیم است؛ این از درس بالاتر است. چه اتّفاقی افتاد؟ چطور ممکن است؟ آن هم نه یک پسر بی نام و نشان؛ آن کودکی که پیغمبر اکرم او را در آغوش خود میگرفت، با او روی منبر میرفت، برای مردم صحبت میکرد؛ آن پسری که پیغمبر فرمود: حُسَینٌ مِنّی وَ اَنَا مِن حُسَین؛5 اینجور رابطهی بین این پدر و پسر مستحکم است؛ آن پسری که در زمان حکومت امیرالمؤمنین یکی از ارکان حکومت بود؛ در جنگ، در صلح، در سیاست، مثل خورشیدی میدرخشید. آن وقت کار این جامعه به جایی برسد که همین فرزند پیغمبر را، همین انسان بارز با آن علمش، آن تقوایش، آن شخصیّت فاخرش، آن عزّتش، آن حلقهی درسش در مدینه، آن همه اصحاب و یاران علاقهمند و ارادتمند، آن همه شیعیان در نقاط مختلف دنیای اسلام، با آن وضعیّت فجیع محاصره کنند و تشنه نگه دارند و بکشند، و نهفقط خودش، همهی خانوادهاش را ــ مردانشان را، حتّی بچّهی ششماهه را ــ قتلعام کنند، بعد هم زن و بچّهی اینها را مثل اسرای جنگی اسیر کنند، شهر به شهر بگردانند! قضیّه چیست؟ چه اتّفاقی افتاده بود؟ این، آن عبرت است.