اوّلاً یک فرق اساسی بین تبلیغ در میان شیعیان و روحانیّت شیعه و غیر آن وجود دارد. در اینجا تبلیغ دین به وسیلهی روحانیّت، یک وظیفهی مقرّر دولتی و یک مأموریّت رسمی و خشک نیست؛ در آن انگیزههای شخصی و از جمله انگیزههای معنوی و الهی و همچنین سلایق نقش دارد. این از جهتی نقطهی قوّت است. در بقیّهی ادیان و مذاهب هم تبلیغ هست و گاهی تبلیغ به شکلی هست که ما در حرکتِ تکمیلیِ امر تبلیغ در میان خودمان، باید آن را از آنها فرابگیریم و تکمیل کنیم کار خودمان را ولیکن جوهر کار در میان ما روحانیّت شیعه یک جوهر ویژهای است. احساس تکلیف الهی، بیشتر موجب این میشود که کسی اقدام به تبلیغ بکند؛ نهاینکه انگیزههای مادّی نیست یا وظیفهی الهی منافاتی دارد مثلاً با بعضی انگیزههای مادّی برای مبلّغ؛ اینجور نیست [امّا] نفْس اینکه یک نفر روحانی با اختیار خود اقدام میکند به امر تبلیغ و حرکت تبلیغی، میدانی را در مقابل او باز میکند که اگر اهل اخلاص و تقرّب به خدا و توجّه به منافع معنوی تبلیغ و مانند اینها است، میدان کار جلوی او باز میشود. این امر مهم و فرصت قابل توجّهی است که در اختیار ما است.