کسی نمیتواند مثل شجاعت علی را داشته باشد. نزدیکترین انسانها به امیرالمؤمنین جناب عبداللّهبنعبّاس بود. خب، پسرعمو و شاگرد و رفیق و همراز و مخلص و محبّ واقعی امیرالمؤمنین [بود]. یک خطائی از این بزرگوار سر زد ــ حالا نمیخواهیم جزئیّاتش را هم بگوییم، چون خب این بزرگوار خیلی واقعاً بزرگ بوده ــ امیرالمؤمنین نامهای نوشت به او. تعبیر امیرالمؤمنین این است که تو خیانت کردی. یک مقدار از اموال بیتالمال را برداشته بود، رفته بود مکّه. فکر کرده بود که خب این مقدارها به او میرسد. امیرالمؤمنین آنچنان نامهای به عبداللّهبنعبّاس نوشته است که مو بر تن انسان راست میایستد! این چه مردی است، این چه انسان عظیمی است؟ به عبداللّهبنعبّاس میفرماید که اگر این اموال را برنگردانی، فَاِنَّکَ اِن لَم تَفعَل؛ اگر این کاری که گفتم، نکنی، ثُمَّ اَمکَنَنیَ اللّهُ مِنک؛ بعد دست من به تو برسد، لَاُعذِرَنَّ اِلَی اللّهِ فیک؛ پیش خدا دربارهی تو خودم را معذور خواهم کرد؛ یعنی من سعی میکنم به خاطر تو پیش خدا خجل و سرافکنده نشوم. وَ لَاَضرِبَنَّکَ بِسَیفیَ الَّذی ما ضَرَبتُ بِهِ اَحَداً اِلّا دَخَلَ النّار؛ تو را با همان شمشیری خواهم زد که به هر کس این شمشیر زده شد، وارد جهنّم شد. این جمله باز بالاتر است: وَاللّهِ لَو اَنَّ الحَسَنَ وَ الحُسَینَ فَعَلا مِثلَ الَّذی فَعَلتَ ما کانَت لَهُما عِندی هَوادَة؛ به خدا سوگند که اگر حسن و حسین من این کاری را که تو کردی، بکنند، پیش من هیچ گونه عذری نخواهند داشت، وَ لا ظَفِرا مِنّی بِاِرادَة؛ هیچ تصمیمی به نفع آنها نخواهم گرفت، حَتّیٰ آخُذَ الحَقَّ مِنهُما وَ اُزیلَ الباطِلَ اَنّ مَظلَمَتِهِما؛ حق را از آنها هم خواهم گرفت. خب، امیرالمؤمنین میداند که حسن و حسین معصومند؛ امّا میگوید اگر چنین اتّفاقی هم که نخواهد افتاد، بیفتد، من ترحّم نخواهم کرد؛ این شجاعت است. البتّه از یک دیدگاه عدل است، از یک دیدگاه ملاحظهی قانون و احترام به قانون است ــ عناوین گوناگونی دارد ــ امّا از این دیدگاه هم این شجاعت است، این قدرت نفْس است.