عزیزان من! همین مسخره کردنها، همین تحقیر کردنها و توهین کردنها آدمهای بزرگی را گاهی از جا در میبرد، مستأصل میکند، بیچاره میکند، طاقتشان تمام میشود، مجبور میشوند همرنگ جماعت بشوند؛ میگویند چه کنیم دیگر، نمیشود. آنوقت آن ابرقدرتها دستهایشان را میگذارند روی دلشان، مخفیانه قاهقاه میخندند که کارشان را پیش بردند، یک مانع را از سر راه برداشتند. اینقدر فلان جریان انقلابی را در دنیا مسخره میکنند که علناً و صریحاً ایدههای انقلابی و آرزوهای انقلابی و شعارهای انقلابی خودش را پس بگیرد یا تخطئه کند یا حتّی مسخره کند. در صحنهی سیاست جهانی دیده شد کسی که در حضور دشمنان دیروزِ خودش ایستاد و به امروزِ خودش متلک گفت و آنها خندیدند؛ برای اینکه همرنگ جماعت بشود! البتّه آنها وقتی چنین چیزی را میبینند، میگویند بهبه، شما چقدر آدم متمدّن و چیزفهمی هستید. دلش را خوش میکنند، امّا در واقع آنچه انجام گرفته است، یک مانع را از سر راه خودشان برداشتهاند. موانع را اینجور از بین میبرند.