بیانات سال 1374


در تمام مراحل زندگیِ امیرالمؤمنین این شجاعت نشان داده شد. در مکّه این شجاعت بود، در مدینه این شجاعت بود، در بیعت با پیغمبر این شجاعت بود. نبیّ اکرم (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) چندین بار به مناسبت‌هایی بیعت گرفت. یکی از این بیعتها که شاید از همه هم سخت‌تر بود، بیعت‌الشّجره و بیعت‌الرّضوان است در ماجرای حدیبیّه. وقتی کار سخت شد، پیغمبر اکرم آن هزار و چند صد نفری را که دُوروبَرش بودند، جمع کرد ــ بنا بر آنچه در تاریخ هست و همه نقل کرده‌اند ــ و فرمود: بیعت میگیرم از شما بر مرگ؛ باید فرار نکنید، این‌قدر بجنگید تا یا پیروز بشوید یا کشته بشوید. گمان میکنم ظاهراً در هیچ جای دیگر هم پیغمبر چنین بیعتی نگرفته است از مسلمانها جز همین یک بار. خب، در میان آن جمعیّت همه‌جور آدم بود؛ آدمهای سست‌ایمان، بلکه حتّی اسم می‌آورند آدمهای منافق در همین بیعت بودند. اوّل‌کسی که بلند شد و رفت گفت یا رسول‌اللّه بیعت میکنم، همین جوان نورس بود. یک جوان بیست و چند ساله دستش را دراز کرد و گفت بیعت میکنم با تو بر مرگ. بعد، دیگر مسلمانها تشجیع شدند، آمدند یکی پس از دیگری بیعت کردند. آنهایی هم که دلشان نمیخواست، مجبور شدند و بیعت کردند. لَقَد رَضِیَ اللهُ عَنِ المُؤمِنینَ اِذ یُبایِعونَکَ تَحتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فی قُلوبِهِم.6 این، شجاعت است.

«9»