یکی از کارهایی که وجدان کاری لازم دارد، تعلیم و تربیت است. معلّم در کلاس درسِ مدرسهای که تهِ فلان شهر یا فلان گوشهی دورافتادهی تهران یا یک روستایی است، باید آنجور درس بگوید و زحمت بکشد و تلاش بکند که گویا الان بازرس نشسته درون کلاس و دارد کار او را نگاه میکند یا یک ساعت بعد میآید نتیجهی کار را ببیند؛ وجدان کاری یعنی این. ما تعارف که نمیکنیم؛ عزیزان من! با تعارف که یک ملّت نمیتواند آقایی خودش را حفظ کند؛ با تعارف که نمیشود با دشمنان غدّار12 و خونخوار روبهرو شد؛ عمل لازم است، تلاش لازم است، برنامهریزی لازم است. ما گفتیم «وجدان کاری»، ما گفتیم «انضباط اجتماعی» یا «انضباط اقتصادی»؛13 مسئولین کشور، مسئولین دولت، مسئولین قوّهی قضائیّه، نمایندگان مجلس باید بنشینند برنامهریزی بکنند تا این کارها انجام بگیرد؛ وَالّا با اینکه تعریف کنند که «بله، فلانی چه حرف خوبی زده»، کار تمام نمیشود. آحاد مردم هم بایستی کمک کنند؛ یکایک مردم، کنندگانِ واقعیِ کار هستند. عزیزان من! این خانه، خانهی شما است؛ این مملکت، مملکت شما است؛ مملکت عظیمی هم هست، مملکت بابرکتی هم هست، مملکت ثروتمندی هم هست؛ خیلی ثروت در این خاک نهفته است؛ همهی اینها مال شما و مال نسلهای آیندهی این کشور است. خیلی ثروت معنوی در این کشور وجود دارد؛ همهی اینها متعلّق به شما است. اینقدر علم و استعداد و آگاهی و اخلاقیّات خوب به برکت اسلام، به برکت فرهنگ کهن اسلامی و سوابق این ملّت در این کشور هست که متعلّق به شما است؛ [منتها] کِی میتوانید استفاده کنید؟ آن وقتی که این ملّت آمادهی به کار باشد، کمربسته باشد، هیچکس در کارهای خود کوتاهی نکند، بیکاری را برای خود مغتنم نشمرد. کسانی هستند که در حال خستگیِ از کار هم، وقتی که کاری وجود دارد، با کمال شوق میروند؛ [اگر نروند] کسی از اینها نمیپرسد چرا شما کار نکردید، امّا فکر مؤاخذهی الهی، فکر نیاز مردم، اینها را به کار وادار میکند؛ باید این روحیه همگانی بشود، این همان وجدان کاری است. با این وضعیّت، آمریکا که هیچ، آمریکا و متّحدین و آن روزی که دو امپراتوری بود، امپراتوری شرق و غرب، هر دو با هم و با تمام امکانات، به هیچ وجهی نخواهند توانست بر یک چنین ملّتی، بر یک چنین مردمی، بر یک چنین ارادههایی پیروز بشوند.