بدون معلّم، علم معنی ندارد. پس هر کسی هر چه از علم تعریف میکند، این در واقع تعریف از معلّم است. کار هم همینطور است؛ هر چه کسی از کار تعریف کند، از کارگر تعریف کرده است؛ چون کار بدون کارگر معنی ندارد. درست توجّه کنید، ببینید این مفاهیم چقدر به هم مرتبط است. اوّلاً علم و کار دو بال است برای یک ملّت؛ ملّت بیعلم و ملّت بیکار پیش نخواهد رفت. بنده که بارها عرض کردهام که ملّت ایران باید از اعماق دل لعنت بفرستد به سلسلهی پادشاهی پهلوی و قاجار، به خاطر این است؛ این دو سلسلهی خبیث کسانی هستند که این دو بال مملکت را، این پیکرهی عظیم این ملّت کهن و باهوش و بااستعداد را بریدند؛ نه علم و نه کار، هیچکدام را برای این ملّت فراهم نکردند. کاری که بود، کارهای بیارزش یا کمارزش بود؛ علمی هم که بود، علم تقلیدی و دست دوّم بود. آن کاری را که از دل میجوشد و حقیقتاً پوشش و حِلیهی5 حیات میبخشد ــ کارهای اساسی ــ در مملکت ترویج نکردند بلکه حتّی قلعوقمع هم کردند هر چه توانستند. علمی را هم که از دل میجوشد و در آن ابتکار هست، بساطش را برچیدند. آن خانواده این جرائم را دارند.