گسترش است. بهعنوان مثال رژیم ایالات متّحده امریکا با هر وسیلهای که به دستش برسد و بتواند، با اسلام مبارزه میکند - البته ظاهر مطلب را هم حفظ میکند و میگوید من با اسلام معارضهای ندارم، یا با مسلمانان دشمنی ندارم؛ اما این، یک ظاهر نفاقآلود است، بر ای این که مسلمین را از آنچه که میگذرد، غافل کند - اما در همین کشوری که رژیم آن با اسلام مخالف است و اگر اسلام صحیح و ناب را جایی سراغ کند، با هر وسیله ممکن با آن مبارزه میکند، آنگونه که آمارها نشان میدهد، اسلام دین دوم است. یعنی تعداد مسلمانان در این کشور، بسیار زیاد است و روزبهروز نه فقط سیاهان امریکا، بلکه سفیدپوستان امریکا - امریکاییهای نژاد بومی اصلی که شاید چند نسل است که در این کشور هستند - به اسلام گرایش پیدا میکنند. در اروپا همینطور است. در آفریقا همینطور است. در شرق دور همینطور است. با وجود آن که این همه با اسلام مخالفت میکنند، ولی رو به توسعه است. چرا ؟ چون استدلال و منطق، با اسلام همراه است. این استدلال، فقط استدلال دانشگاهی هم نیست که بگوییم فقط دانشمندان این استدلال را میفهمند؛ نه. اسلام در بطن خود، عقاید و احکامی دارد که هر انسان سلیمالطبعی را در مقابل خود جذب و به خود معتقد میکند. مسأله، مسأله استدلالهای پیچیده و معضل فلسفی فقط نیست که اسلام، از آن هم برخوردار است. استدلال اسلامی که میگوییم، یعنی استدلالی که