ای بسا غیر صاحب لباسی که حقیقتاً روحانی است ! باید روحانی باشد - اهل معنا، اهل روح - و با روح و معنویت سر و کار داشته باشد. باید سخن او باطنی داشته باشد؛ از باطنی برآید. اگر سطحی و ظاهری و زبانی و صوری بود، اثر نخواهد گذاشت. واقعاً « اذا خرج من اللّسان، لم تجاوز الآذان ».[1] اینگونه است دیگر. باید از قلب برآید؛ آن هم متوقّف است بر ایمان و توجّه و معنویت و روحانیت. این را میشود به وجود آورد و تقویت کرد. هر وقتی که کار در این زمینهها سخت و سنگین میشود، باید به ذخیرهی فیّاض تمام نشدنىِ ذکر اللَّه پناه برد - به نماز، به نافله، به توجّه به خدا، به تضرّع - اینها انسان را فیضان میبخشد. اگر بخواهیم این باران طهوری که از سخن شما تراوش میکند و نازل میشود، حقیقتاً مطهّر باشد و ادناس و ارجاس را از دلها و ذهنها بزداید، باید آن را تصفیه کنیم. همانطور که من مکرّر از قول مولوی این مطلب را نقل کردهام؛ میگوید: « آبهای دنیا همهی پلیدیهای عالم را از بین میبرد، همهی کثافتها و دنسها و نجاستها با آب تطهیر میشود؛ اما خودِ آب، متغیّر و کثیف میشود. بعد این آب، برای اینکه دوباره طهارت خودش را به دست آورد، عروج میکند؛ به شکل بخار بالا میرود و دوباره به شکل باران - ﴿ماءً طهورا ﴾ [2] - برمیگردد !