مسأله دیگری که آن هم خیلی تلخ و غمانگیز است، وقایع الجزایر است. البته در دنیا کسانی هستند که انگشت اشارهشان به سمت دولت الجزایر - به عنوان مسؤولان این قضایا - دراز میشود. ما نمیخواهیم در این مورد ادّعای قاطعی بکنیم؛ اما شک نیست که یک دولت، مسؤول جان اتباع خود است. حادثه خیلی عجیب و کمنظیر و تلخی است. تا آنجایی که ما یادمان میآید، در این برهههای اخیر زمانی، اصلاً چنین چیزی را به یاد نمیآوریم که در کشوری، افرادی که دولت مدّعی است نمیتواند آنها را شناسایی کند، در فاصله کوتاهی صدها نفر از مردم بیگناه - زنان و مردان و کودکان - و عمدتاً وابستگان به یک جناح سیاسی یا طرفداران آنها را سر ببُرند و با قساوت تمام بکشند ! البته محافل جهانی و این کسانی که همیشه پرچم حقوق انسان را در دست گرفتهاند و تا یک نفر در یک گوشه دنیا اندک خدشهای پیدا کند - به شرط اینکه غربی و بخصوص وابسته به خودشان باشد ! - فریاد بر میآورند، امروز در این قضایا خونسردی نشان میدهند؛ چون طرفی که مورد ظلم قرار گرفته است، جزو ابواب جمعی آنها نیست ! این هم مایه تعجب است. شبیه این قضیه را ما در دو سه سال قبل از این در بوسنی هم میدیدیم. خودِ این، داستان عجیبی است که اگر در دنیا به کسی ظلم شود که جزو ابواب جمعی قدرتها و استکبار و طرفداران آنهاست، یک کلاغ را چهل کلاغ و صد کلاغ میکنند ! اگر جزو آنها نباشد، یا جزو مخالفان باشد، سکوت کرده و حتّی ستمگر را هم تشجیع و ترویج و، کمک میکنند. جزو حوادث عجیب امروز دنیا، همین حادثه است که