بیانات سال 76


نخواهند - این ضدّ آن و علیه آن است و آن نیز ضدّ این است. یک وقت هم هست که بحث طبیعت دو فرهنگ نیست، بلکه مجموعاً متولیّان و صاحبان یک فرهنگ، به دلایلی سعی میکنند که فرهنگ خودشان را بر فرهنگ دیگری غلبه دهند؛ چنانچه استعمارگران در دوران استعمار، یکی از اوّلین کارهایی که میکردند، این بود که فرهنگ خودشان را وارد آن منطقه‌ی تحت نفوذ استعماری کنند. یعنی این را حساب شده میکردند؛ نه به این معنا که لشکریانشان میآمدند، سالها میماندند و فرهنگ قهراً منتقل میشد؛ نه. برای این کار، محاسبه میکردند.

استعمار از اوّل - از قرن هجدهم، از قبل از انقلاب فرانسه - چنین میکرد. البته « ناپلئون » قبل از این قضایا به مصر رفت و سعی کرد که با مصریان به شکل - علی‌الظّاهر - غیراستعماری برخورد کند؛ لیکن تمام آنچه را که از ورود فرهنگ غربی به دنیای عرب - بخصوص به مصر - ذکر میکنند، به همان مدّت کوتاه یکی دو ساله که ناپلئون در مصر بود، میرسانند ! به آن‌جا چاپخانه برد و بنا کرد افکار و مفاهیم رایج آن روز فرانسه را در مصر آن روز گسترش دادن ! کار استعمارگران این است !

انگلیسیها هم همین کار را در هند کردند. استعمارگران در آفریقا و هر جا که رفتند، این کار را کردند ! این امری قهری است که استعمارگران فرهنگ خودشان را در یک سلطه‌ی استعماری می‌بردند - هر جایی را که میگرفتند - لذاست که این فرهنگها ماندگار هم شده است. امروز در آن‌جاها که به وسیله‌ی انگلیسیها فتح شده است، فرهنگ انگلیسی

«7»