بیانات سال 76


تهران - میآیم. یعنی من نمیتوانم رابطه‌ام را با قشر دانشجو قطع کنم؛ به خاطر همین اهمیتی که از نظر من دارد.

بنابراین بسیج دانشجویی، یعنی دو عنوان که با هم ترکیب شده، و شما شده‌اید. این، ادّعای خیلی بزرگی است ! شما با همه‌ی نجابت و خوبیای که دارید و من هم واقعاً دوستتان دارم، ادّعایتان خیلی بزرگ است: بسیج دانشجویی. یعنی این عنوانی که در کلمه‌ی بسیج هست، خیلی مهّم است؛ عنوانی هم که در کلمه‌ی دانشجو هست، آن هم خیلی مهّم است. البته فرقش این است که در کلمه‌ی بسیج، حقیقتاً « بسیج شدن » خیلی مهّم است؛ ولی در کلمه‌ی دانشجو حقیقتاً « دانشجو شدن » مهم نیست؛ چون بالاخره کسی که به دانشگاه رفت و درس خواند، دانشجو میشود. در این‌جا عمل کردن به وظایف دانشجویی، کما هو حَقّه، خیلی مهّم است.

به نظر من از همین‌جا پاسخ بعضی از سؤالات شما روشن شد. معلوم است یک مشت جوان دانشجو که در دانشگاه، ادّعای این را دارند که بسیجند و میخواهند به وظایف دانشجویی عمل کنند، کار سیاسیشان هیچ حدّ و حدودی ندارد. البته شما نباید به عنوان یک حزب مطرح شوید. اگر شما یک حزب و یک تشکیلات در کنار تشکیلات دیگر شدید، بقیه‌ی تشکیلات رقیب شما میشوند. در حالی که طبیعت بسیج این است که رقیب هیچ تشکیلاتی، مگر تشکیلات ضدّ انقلاب نیست؛ بلکه تشکیلات دیگر را در زیر بالهای خودش میگیرد. بسیج، این‌گونه است دیگر؛ کمااین‌که در دوره‌ی دفاع مقدّس، از اوّل انقلاب، همواره بسیج آن

«6»