بیانات سال 76


- وقتی این ده روز تمام شد، آدم باید احساس کند که دستاوردی دارد و از این‌جا بیرون میرود. توجّه میکنید ؟ اگر دستاورد، در خود آن ده روز خلاصه شده باشد، ما خسارت کرده‌ایم؛ یعنی ما در آخرِ کار، هیچ چیز در اختیار نداریم. البته من اردوگاه را که مثال میزنم، در واقع مثال ناقصی است؛ چون شما بعد از اردوگاه، یک دوره و زندگی دیگری در ذهنتان هست، اما وقتی که از این دنیا رفتیم، دیگر هیچ چیز نداریم؛ از این سرمایه، هیچ چیز در اختیار ما نیست. بعد از مردن، آن چیزی در اختیار ماست که آن را در این‌جا برای خودمان فراهم کرده باشیم. هدف باید این‌طور انتخاب شود. آن وقت چگونه این هدف انتخاب شود ؟ اگر شما در زندگی برای خودتان برنامه‌ای بریزید که در آن خدمت به مردم باشد و این هدف تأمین شود، وقتی زندگی را به پایان بردید، احساس میکنید که کار بزرگی را انجام داده‌اید و با دست پُر میروید. چرا ؟ چون خودتان را در راه خدمت به مردم گذاشتید.

اگر هدف، خدمت به فرهنگ باشد، همین‌طور است. اگر خدمت به کشور، خدمت به بشریت و هر کاری باشد که خدای متعال از آن خشنود است، وقتی زندگی شما تمام شد، آن لحظه‌ای که میروید، دستتان پُر است. چرا ؟ چون سرِ محاسبه‌ای میروید که نظر محاسبه کننده در این دوره زندگی شما تأمین شده است؛ یعنی آن کاری را که او خواسته، شما انجام داده‌اید؛ دارید میروید و محموله خود را به او هدیه میدهید.

«20»