تفریح من در محیط طلبگی خودم در دوران جوانی، حضور در جمع طلبهها بود. به مدرسه خودمان - مدرسهای داشتیم به نام مدرسه نوّاب - میرفتیم؛ جوّ طلبهها برای ما جوّ شیرینی بود. طلبهها دور هم جمع میشدند، صحبت و گفتگو و تبادل اطّلاعات میکردند و حرف میزدند. محیط مدرسه برای خود طلبهها مثل یک باشگاه محسوب میشد؛ در وقت بیکاری آنجا دور هم جمع میشدند. علاوه بر این در مشهد، مسجد گوهرشاد هم مجمع خیلی خوبی بود. آنجا هم افراد متدیّن، طلّاب، روحانیون و علما میآمدند، مینشستند و با هم بحث علمی میکردند. بعضی هم صحبتهای دوستانه میکردند. تفریحات ما اینها بود.
البته من آن زمان ورزش میکردم؛ الان هم ورزش میکنم. متأسّفانه میبینم جوانان ما در ورزش سستی میکنند که این خیلی خطاست. آن زمان ما کوه میرفتیم و پیادهرویهای طولانی میکردیم. من با دوستان خودم، چند بار از کوههای اطراف مشهد، همینطور کوه به کوه و روستا به روستا، چند شبانه روز حرکت کردیم و راه رفتیم. از اینگونه ورزشها داشتیم. البته اینها تفریحات سرگرم کنندهای بود که خارج از محیط شهر محسوب میشد.