را میگویند. یا اشکالات شخص ما را میگویند، یا اشکالات منصوبین ما را میگویند - مثل همین که شما الان اینجا مینویسید - یا اشکالات دولت را میگویند که آن هم از نظر آنها اشکالات من محسوب میشود، یا اشکالات وضع موجود را میگویند که آن هم اشکالات من محسوب میشود: آقا فلانجا فقر است، فلانجا ضعف است، فلانجا ناآبادانی است. بنده مرتّب از این چیزها میشنوم و میدانم هم که خیلی سخت است؛ این را شما بدانید. شما از دور نگاه میکنید و نمیدانید که چقدر دشوار است. حرف مخالف شنیدن و تحمّل حرف مخالف، کار آسانی نیست. البته کسی که مسؤولیتی میپذیرد، باید تحمّل هم داشته باشد. آن برادری که در دانشگاه دفتر نمایندگی را اداره میکند، باید حتماً این تحمّل را در خودش به وجود آورد. البته توقّع ندارم که به قدر من این تحمّل را داشته باشد؛ اما به قدر آن مسؤولیت باید داشته باشد؛ در این شکّی نیست. این هم که حالا میگویید جناح خاصی هستند، من نمیدانم. متأسفانه حرف جناح و خطّ و خطوط، بیش از اندازه همهگیر شده است. البته یک مقدارش بد نیست؛ نمکی است در مجموعه نظام ! به قول خودشان، جناح راست، جناح چپ؛ افتخار هم میکنند. بنده از این اسمها - راست و چپ و امثال اینها - هیچ خوشم نمیآید. وقتی خیلی همه شؤون زندگی را بگیرد، حقیقتاً دیگر کسل کننده و زننده میشود. نبایستی روی این جناح و اینطور چیزها خیلی تکیه کرد.