بسماللَّهالرّحمنالرّحیم برای بنده، امروز روزِ بسیار شیرینی است. البته قبلاً در زمان ریاست جمهوری، بارها به این دانشگاه آمدهام؛ لیکن این جلسه از نظر بنده خصوصیتی دارد که آن را در ذهن و ذائقهام بسیار ماندگار و شیرین میکند. حدود دو، سه ماه قبل که به من اطّلاع دادند شما چنین جلسهای خواهید داشت، گمانم رئیس محترم دانشگاه انتظار داشتند که من پیامی بدهم، یا دوستان بیایند و با من ملاقاتی بکنند. من از همان وقت تصمیم گرفتم که به این جلسه بیایم و به چشم، محصول چند ساله این دانشگاه را مشاهده کنم. این دانشگاه، با امیدهای زیادی بنیانگذاری شد. البته دانشگاههای کشور، همه حقّ عظیمی بر انقلاب و نظام و پیشرفت جریان علم و فرهنگ در کشور دارند؛ ولی این دانشگاه، دانشگاهی بود که انقلاب آن را تأسیس کرده بود؛ با این هدف که بتواند برای دانشگاههای سراسر کشور، نیروهای علمی و اساتید پرداخته دست انقلاب فراهم کند. شاید امروز که بحمداللَّه در دانشگاههای کشور، جوانان مؤمن و متخرّجان انقلابی فراوانند، این حرف برای بعضیها چندان مفهوم نباشد؛ لیکن در سالهای اوّل دهه شصت، این حرف خیلی معنا داشت. آن زمان که برخی از اساتید ترجیح میدادند به دانشگاهها نیایند و با انقلاب همکاری نکنند، بعضی به خارج از کشور میرفتند، بعضی مورد شکایت دانشجویان بودند که مکرّر به ما