بیانات سال 77


این سرنوشت افتخارآمیزى که آقاى لاجوردى پیدا کردند ،[1] سرنوشتى است که مایه‌ى حسرت و غبطه‌ى همه‌ى کسانى است که در این راه بوده‌اند. خب، بنده خیلى متأثّر شدم از شهادت آقاى لاجوردى - از دست دادن ایشان و فقدان ایشان، خیلى براى ما سنگین بود؛ یک عنصر مؤمن، کارآمد، صادق و ریشه‌دارِ در این زمینه‌ى انقلابى و مبارزات؛ امثال ایشان واقعاً عناصر بسیار کمیاب و مغتنمى هستند و از دست دادنشان سخت است - ولیکن درعین‌حال به نظرم رسید که حیف بود آقاى لاجوردى جور دیگرى از دنیا میرفت. آن آدم، آن عنصر مستحکم، پولادین، آن نیّت صادق، با آن سابقه‌ى مبارزات، واقعاً حقّش بود و شایسته‌ى این مقام والاى شهادت بود. و شما خانمشان و فرزندانشان بدانید - که البتّه میدانید هم؛ میدانم برای شماها این معارف، روشن و واضح است - ماها غبطه میخوریم به حال ایشان و حقیقتاً اگر هرکدام از ماها - خود بنده و میدانم همفکرانِ ما هم یقیناً همه همین‌جور هستند - بدانند که میتوانند با یک عملى، با یک حرکتى، با یک هزینه‌اى - هر جور هزینه‌اى - آنها هم یک چنین سرنوشتى را به دست بیاورند، لحظه‌اى را دریغ نخواهند کرد و تأمّل نخواهند کرد که آن هزینه را بکنند تا اینکه آن‌چنان سرنوشتى براى آنها هم رقم بخورد. شهادت خیلى مقام بالایى است و بسیار ارزشمند است؛ و خلاصه، خاصّان درگاه الهى به مقام شهادت میرسند. یعنى من

  1. 1. سیّداسدالله لاجوردی (دادستان سابق انقلاب اسلامی و رئیس سابق سازمان زندانهای کشور و از اعضای جمعیّت مؤتلفه‌ی اسلامی) در ۱۳۷۷/۶/۱ در محلّ کار خود در بازار تهران از سوی سازمان مجاهدین خلق ترور شد و به شهادت رسید.

«2»