و در طولِ دوران حکومت پهلوی - استبداد، دیکتاتوری، بیاعتنایی به آراءِ مردم، فساد اداری، ظلم و ستم و تبعیض و سوء استفاده دولتمردان و درباریان بیداد میکرد ! - همه اینها بود و علاوه بر اینها واقعیت بسیار تلختری وجود داشت که آن تسلّط بیگانگان بود. در این کشور، ایرانی در داخل خانه خود، بایستی تملّق خارجی را میگفت ! رئیس ایرانی، نظامىِ ایرانی، مدیر و وزیر ایرانی در داخل خانه خود، بایستی تملّق سفیر امریکا و سفیر انگلیس و مأموران طمّاع بیگانه را - که صدها هزار مأمور بیگانه در این کشور بودند - میگفت ! باید زیر دست آنها کار میکرد ! باید از آنها دستور میگرفت ! باید ملاحظهی میل آنها را میکرد ! این برای یک ملت، بدترین حادثه است؛ ذلّت است. یک ملت، ممکن است در دورهای فقر و مشکلات اقتصادی را قبول کند؛ اما ذلّت را قبول نمیکند. ملت ایران را ذلیل کردند ! انقلاب آمد و این ملت را از ذلّت نجات داد، از وابستگی، از دستِ فساد دستگاه سلطنتی فاسد و از اختناق، نجات داد؛ ملت را آزاد کرد. ایرانی، مملکت خودش را گرفت. جوان ایرانی، مرد و زن ایرانی، مبتکر، عالم و دانشجوی ایرانی فهمید که برای خودش و با اراده خودش کار میکند. افق را روشن دید. حقیقتِ درخشان نظام و انقلاب اسلامی، این حرکت عظیم را انجام داد، که هیچ کس هم خیال نمیکرد چنین چیزی اتّفاق بیفتد. بعضی از آن به اصطلاح روشنفکرانی که آن روز گاهی یک کلمه سیاسی میگفتند و دل خودشان را خوش میکردند که در میدان مبارزه کار میکنند، غایت مطلوبشان این بود که مثل اقمار شوروی سابق، مثل این کشورهای