جامعه وسیلهیی دست مردم آمد که توانستند با آن وسیله، منافق را بشناسند، این خیلی خوب خواهد بود. این وسیله، در صدر اسلام نبود. عدهیی منافق بودند، ولی از کجا میشد فهمید که آنها منافقند ؟ البته پیغمبر اکرم به بعضیها نشان داده بود؛ بعضیها به دستور پروردگار، چهرهی منافقین را میشناختند، اما همانها هم مأمور بودند ( که ) به کسی نگویند. گروه دوم، کارشان سختتر است؛ این ضعاف الایمانی که بتدریج به سمت نفاق کشانده میشوند. مگر میشود آنها را شناخت ! کسی است که فرض کنید در عداد مجموعهی شما بوده است و به خاطر مشکلی ایمان خود را از داده است و در جرگهی دشمنان قرار گرفته است، اما شهامت اظهار ندارد، یا مصلحت را در عدم اظهار میبیند. از کجا میشود این را شناخت ؟ در صدر اسلام، هیچ وسیلهیی برای شناسایی نبود این که شما میبینید مردم صدر اسلام در برههی خاصی از زمان، دچار انحرافهای عجیب و غریبی شدند، مقداری مربوط به این است که هیچ شاخصی وجود نداشت. البته کلمات پیغمبر شاخص بود، وجود امیرالمؤمنین ( علیهالسلام ) شاخص بود، آنچه پیغمبر در مورد امیرالمؤمنین و دربارهی اهل بیت فرموده بود، اما این گونه الفاظ و کلمات، همیشه کسانی هستند که اینگونه الفاظ و کلمات را تأویل کنند و شهدایی برایش درست کنند. حتی در مورد قرآن هم این کار را میکردند؛ در مورد آیات قرآن هم شبهه و تأویل و این حرفها بود. همیشه بوده، حالا هم هست.