این گروهی را که ملت ایران از سال شصت، بحق اسم « منافق » گذاشت، آنها همینجور بودند. تفکری را نشان میدادند که آن را تفکر اسلامی معرفی میکردند. در افکار آنها نشانههای اسلامی از قرآن و نهجالبلاغه بود و دلایلی میآوردند که هر کس خیال میکرد آنها مؤمن باللَّه هستند؛ وقتی که دقیق میشدیم، میدیدیم نه، مطلقاً خبری از تفکر اسلامی در کار آنها نیست. ظواهر اسلامی ولی باطن، تفکر مارکسیستی بود - هم در اصول، هم در فروع، هم در شیوهها، هم در اخلاق - لذا به اینها گفته شد « منافق »؛ و درست هم بود. در کشور در آن وقت، احزاب و گروههای کمونیستی بودند، خودشان هم اعلان میکردند؛ ولی ایدئولوژی منافقین به قول خودشان، ایدئولوژی مارکسیستی بود و اعلان نمیکردند ! تظاهر میکردند که اسلامی است. شاید بعضی از عوامشان و افراد سطح پایینشان واقعاً هم خیال میکردند که اسلامی هستند، لیکن آن کسی که آگاه بود، میدید که نیستند. این تسمیه به « منافقین » برای آنها، بهترین و مناسبترین تسمیه بود که آن روز در واقع از دل مردم برخواست و روی آنها ماند تا امروز. نکتهی بعدی این است که در قرآن، از سه گروه هم حقیقت نفاق، مشترک است؛ ولی سه نوعند. من حالا این سه نوع را برای شما عرض بکنم که این برای امروزها از آن بخشهای بسیار مهم و آموزنده است. سه نوع که میگوییم، یعنی با هم تفاوت عنصری ندارند؛ اما سه گروهند. سه دسته منافق را در قرآن ذکر میکند و از آنها یاد میکند: