بیانات سال 77


میکردند، اگر اینها را در پرتو آیات قرآن بفهمیم، به فهم تاریخ اسلام کمک میکند؛ یعنی انسان میتواند صدر اسلام و دوره‌ی نبیاکرم و دوره‌های بعد از نبیاکرم را با بصیرت بیشتری بشناسد. این جهت دوم. جهت سوم هم این است که قضایای تاریخی از این قبیل، قضایای یک بُرهه‌ی خاص از تاریخ نیست.

رگ رگ است این آب شیرین و آب شور

بر خلایق میرود تا نفخ صور

جریان کفر، جریان ایمان، جریان نفاق و انسانهایی که در قرآن به « فی قلوبهم مرض » تعبیر شده است ،، جریانهای ویژه‌یی نیستند که در صدر اسلام به وجود آمده باشند، قبل از آن نباشند و بعد از آن هم نباشد؛ این‌جور نیست، همه‌ی زمانها، از جمله در زمان ما هستند.

پس بایستی هدایت قرآنی و نور قرآن را در این مورد شناخت و از آن استفاده کرد؛ لذا به نظرم رسید بحث مهمی است. البته بحث بسیار مفصلی است و امکان ندارد که من بتوانم این بحث را در این‌جا به طور مستوفا مطرح کنم. البته دیشب که قدری صرف وقت کردم تا بعضی از مطالب و آیات را جمع و جو کنم و یادداشتهایی هم فراهم کردم، دیدم گوشه‌ی کوچکی از بحث خواهد شد. من مقداری در این زمینه صحبت میکنم، اگر فرصتی و عمری بود و مقدر بود، دنباله‌ی این بحث را یک جای دیگر در جمعی از قبیل شما مطرح خواهم کرد؛ و اگر مقدر نبود

«2»