انسانهای مصفّا و نورانی و پاک و برجسته و برگزیده، میتوانند پرورش پیدا کنند و دیگران را به این راه بکشانند و حجّت بر دیگران شوند. یک دوره، دوره جنگ و دوره دفاع مقدّس بود و انگیزهها برای حضور جوانان در میدان قدس و تقوا و فداکاری و ایثار، به طور واضح و بارز در اختیار همه قرار داشت. به قدری شعله مقدّس شهادت و ایثار و جهاد، این فضا را روشن و منوّر کرد که همه ابرهای تیره فتنه - نفاقها، کفرها و فسادها - تحتالشّعاع قرار گرفتند. نه اینکه این زایدههای وجود شریف انسانی، در دوران دفاع مقدّس در کشور ما وجود نداشت. وجود داشت ولی تحتالشّعاع بود؛ تحتالشّعاع آن نور درخشانی که از جانهای پاک انسانهای مؤمن، در میدانهای ایثار و شهادت برمیخاست، میتابید، شما را نورانی میکرد و هه از آن بهره میبردند. امام ما که امامِ نور بود، امامِ صفا بود، امامِ قدس و تقوا بود، امامِ روح بود - روح محض بود - از این نورانیّت بهره میبرد و خود او مکرّر این را میفرمود. آن روز یک قطعه کمنظیر - و از جهاتی بینظیر - بر تاریخ ما حاکم بود. بعضی تصوّر کردند که با تمام شدن جنگ، شمع فروزان معنویت هم در دلها خواهد مرد و خاموش خواهد شد. این اشتباه بود. عدّهای از جوانان پاک و مؤمن ما در همان روز با شنیدن قضیه ختم جنگ، عزا گرفتند و فکر کردند که درهای شهادت و معنویت بسته شد و ما در حصارها ماندیم. البته « انّ الجهاد باب من ابواب الجنّة »؛[1] جهاد یکی از درهای بهشت