ناچار بودند عمل کنند. مدّتی تلاشی میکردند، دست و پایی میزدند، لیکن مجبور بودند عمل کنند. تسلّط بیگانگان در این کشور اینگونه بود. در این کشور چند روزی مانده بود به اینکه مدّت قرارداد نفت ایران و انگلیس تمام شود. چند نفر در دوره پهلوىِ اوّل نشستند قراردادی را تنظیم کردند که تا حدودی منافع ایران در آن رعایت میشد. رضاخان وارد جلسه هیأت وزرا شد، رفت آن نوشته را از مقابل وزیر ذیربط برداشت و همانجا جلوِ چشمشان داخل بخاری انداخت و سوزاند ! چرا ؟ چون قبلاً سفیر و فرستاده انگلیس پیش او آمده بود و یکی، دو ساعت با او جلسه خصوصی برگزار کرده بود و در آن جلسه خصوصی، آنچه باید به آن شخص بگوید، گفته بود و او هم آمد چیزی را که حتّی اندکی منافع ایران را تأمین میکرد و دشمن و بیگانه آن را تحمّل نمینمود، داخل بخاری انداخت و سوزاند و از بین برد ! عزیزان من ! تمام تاریخ دوران پهلوی در این کشور، این گونه گذشته است. منافع ملت، اوّلِ کار تحتالشّعاع منافع انگلیس، بعد هم در این سی، چهل سال اخیر، تحتالشّعاع منافع امریکا. اگر منافع امریکا در چیزی بود، در کاری بود، در معاملهای بود، محال بود که مسؤولان این کشور برخلاف آن رفتار کنند؛ بر طبقنظر آنها رفتار میکردند. انقلابآمد، این بساط غلط، این معادله غلط و این رابطه بسیار تحقیرآمیز و ذلّتبار را به هم زد. پس از تسخیر لانه جاسوسی امریکا، امریکاییها تکرار کردند که چرا این کار را کردید ؟ این اهانت بود؛ این تجاوز به حدود بینالمللی بود. بعضی خیال میکنند که لانه جاسوسی را که دانشجویان ما تسخیر کردند، واقعاً