المسافة »؛ به طرف خدا که بروید، راه نزدیک است. « و انک لا تحتجب عن خلقک [1] قدم اوّل برای عمل کامل به قرآن، آشنایی با متن قرآن است. در دوره رژیم طاغوت، مردم ما با قرآن آشنا نبودند. کسانی که میتوانستند قرآن را از رو بخوانند - آن هم به صورت غلط - محدود بودند. جوانان و کسانی که در مدارس دوره پهلوی رشد پیدا کرده بودند، هیچ با قرآن آشنایی نداشتند. اگر یک وقت پدر و مادر مؤمنی داشتند، آنها را در گوشهای دوره قرآنی میگذاشتند و خودشان یاد میگرفتند. مدارس ما در آن روز، حامل مسؤولیت تربیت قرآنی نبود؛ قرآن در فضای جامعه، غریب بود. در این شهر تهران بزرگ، دورههای قرآن که چند نفر دور هم مینشستند و استادی به آنها درس میداد - تجوید، یا قرائت - معدود بودند. در شهرهای دیگر هم همینطور بود. وقتی قرآن وارد جامعه میشود، حضور قرآن، حلاوت خود را به کامها میچشاند. امروز قرآن در کشور ما سیطره دارد. قدمِ اوّل، یاد گرفتن متن قرآن است و این باید روز به روز زیاد شود. اگر بخواهیم همه قرآن را بیاموزند، عدّهای باید در اوج قرار گیرند - مثل همه چیز دیگر - همین طور که اگر بخواهید ورزش، همگانی شود، بایستی عدّهای قهرمان را جلوِ چشم مردم نگهدارید. اگر بخواهید قرآن در خانهها، بین بچهها، بین بزرگها، بین زنها و مردها رواج پیدا کند، بایستی قهرمانان قرآنی را احترام کنید. این است که ما به اینها احترام میکنیم. اینها حامل