بیانات سال 77


هست، که از جلمه بزرگترین آنها حضرت اباعبداللَّه علیه‌السّلام پیشوای مسلمین و فرزند پیامبر و شهید بزرگِ تاریخ بشر است.

برجستگی وجود اباعبداللَّه علیه‌السّلام دارای ابعاد است که هر کدام از این ابعاد هم بحث و توضیح و تبیین فراوانی به دنبال دارد؛ ولی اگر دو، سه صفت برجسته را در میان همه این برجستگیها اسم بیاوریم، یکی از آنها « اخلاص » است؛ یعنی رعایت کردن وظیفه خدایی و دخالت ندادن منافع شخصی و گروهی و انگیزه‌های مادّی در کار. صفت برجسته دیگر « اعتماد به خدا » ست. ظواهر حکم میکرد که این شعله در صحرای کربلا خاموش خواهد شد. چطور این را « فرزدقِ » شاعر میدید؛ اما امام حسین علیه‌السّلام نمیدید !؟ نصیحت کنندگانی که از کوفه میآمدند، میدیدند؛ اما حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام که عین اللَّه بود، نمیدید و نمیفهمید !؟ ظواهر همین بود؛ ولی اعتماد به خدا حکم میکرد که علی‌رغم این ظواهر، یقین کند که حرف حق و سخن درست او غالب خواهد شد. اصل قضیه هم این است که نیّت و هدف انسان تحقّق پیدا کند. اگر هدف تحقّق پیدا کرد، برای انسانِ با اخلاص، شخصِ خود او که مهم نیست.

یکی از بزرگان اهل سلوک و معرفت را دیدم در نامه‌ای نوشته است که اگر فرض کنیم - به فرض محال - همه کارهایی که نبىّ‌مکرّم اسلام صلّیاللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم انجام داد و هدفِ او بود که آنها را انجام دهد، انجام میگرفت، منتها به نام یک کس دیگر، آیا در آن صورت پیامبر اسلام ناراضی بود ؟ آیا میگفت که چون به نام دیگری است، نخواهم کرد ؟ آیا این‌گونه بود ؟ یا نه؛ هدف این است که آن کارها انجام گیرد؛ به نام چه

«2»