عبدالملک درگیر بود و شوهر حضرت سکینه هم بود؛ یعنی اوّلین داماد امام حسین. غیر از او، بقیه خانواده زبیر، همینطور پشت در پشت، با امیرالمؤمنین بد بودند. انسان وقتی که تاریخ را میخواند، این را مییابد. پس از آن بدگویی؛ پدر در مقابل او جملهای گفت که خیلی هم طرفدارانه نیست، اما نکته مهمی در آن هست و من آن را یادداشت کردهام. عبداللَّه به پسرش گفت: « واللَّه یابنی النّاس شیئا قطّ الّا هدمه الدّین و لابنی الدّین شیئا فاستطاعت الدّنیا هدمه »؛ هر بنایی که دین آن را بهوجود آورد و پی و بنیان آن برروی دین گذاشته شد، اهل دنیا هر کاری کردند، نتوانستند آن را از بین ببرند؛ یعنی بیخود زحمت نکشند برای اینکه نام امیرالمؤمنین را - که پىِ کار او بردین و بر ایمان است - منهدم کنند. بعد گفت: « الم تر الی علی کیف تظهر بنو مروان عیبه و ذمّه فکانّمایأخذون بناصیتة رفعا الی السّماء »؛ ببین بنیمروان چطور هرچه میتوانند، در هر مناسبت و منبری، نسبت به علی بن ابی طالب عیبجویی و عیبگویی میکنند ! اما همین عیبجوییها و بدگوییهای آنها، مثل آن است که این چهره درخشان را هرچه برتر میبرند و منوّرتر میکنند؛ یعنی در ذهنهای مردم، بدگوییهای آنها تأثیر عکس میبخشد. نقطه مقابل، بنیامیّهاند؛ « و تری مایندبون به موتاهم من المدیح فو اللَّه لکأنّما یکشفون به عن الجیف »؛[1] بنیامیّه از گذشتگان خودشان تمجیدها و تعریفها میکنند، ولی هرچه بیشتر تعریف میکنند، نفرت مردم از آنها بیشتر میشود. این حرف شاید در حدود مثلاً سی سال بعد از شهادت