اعتماد کرد. ببینید؛ شما وقتی سوار اتوبوسی میشوید، طبیعی است که این اتوبوس یکوقت تند میرود، یکوقت کُند میرود، یکوقت ویراژ میدهد، یک وقت سبقت میگیرد، یک وقت نمیگیرد؛ اگر بنا باشد در هر یک از این قضایا به راننده بگوییم آقا این دفعه چرا شما پا روی ترمز گذاشتی، چرا رفتی دنده فلان، چرا رفتی این طرف، این که اصلاً نمیشود؛ باید اعتماد کرد. وقتی نشستیم این آدم را قبول کردیم و گفتیم که در اینجا این مسؤولیت را انجام دهد، طبعاً باید اعتماد کرد. اما این که درباره برخی از مسائل که به نظر ما عیب است، ما دانشجویان، ما جوانان، ما مجموعه خاص، آیا بحث بکنیم یا نکنیم؛ نه، من نمیگویم نباید بحث بکنیم. البته من اعتقادم این است بحث کنید، منتها سعی کنید بحثتان واقعی باشد؛ یعنی ذهنی نباشد. بحثهای ذهنی که با واقعیتها و با اخبار و حقایق سر و کار ندارد و فقط براساس تحلیل است، خیلی گمراه کننده است. بنده در اینجا یکی از اقبالهایی که دارم این است که افراد زیادی به عنوان صاحبنظر، ناصح، علاقهمند به بنده، یا احیاناً منتقد، نامههای تحلیلی - غیر از نامههای معمولی که میآید - درباره بعضی مسائل مهم مینویسند؛ من هم بعضی از آنها را خودم میخوانم، بعضی را هم خلاصه میکنند و به نظر من میرسانند. میبینم خیلی ازاین تحلیلهایی که انجام میگیرد، ناشی از بیاطّلاعی است؛ یعنی از چیزی خبر ندارند. اگر همین نکته گفته شود که آقا این حرفی که شما میگویید فلان کس به فلان کس زده، من میدانم که این دنباله را داشته، یا این مقدّمه را داشته، یا