شخصی پاسخگو باشد و به اینها جواب بدهد که چرا اینطور شدیم ؟ چرا ما هنوز بعد از بیست سال اوّلین وارد کنندهی گندم در دنیا باشیم ؟ چرا بعد از بیست سال باید سی میلیارد دلار بدهی خارجی داشته باشیم ؟ چرا بعد از بیست سال که نظام به مرحلهی تثبیتش رسیده، کشورهای مختلف بتوانند بهراحتی به مرزهای ما حمله کنند؛ افغانستان از شرق، عراق از غرب، امریکا از جنوب ؟ این نشان میدهد که ثبات چندانی در مرزهای کشور وجود ندارد. به همین شکلی که آمدند مردم را به شهروند درجهی یک و درجهی دو تقسیم کردند، انتقادات را هم به مخرّب و سازنده تقسیم کردند و این ضربهی مهلکی به بخش عظیمی از جامعه زد و باعث شد که به نظر ما قشر خاصی در جامعه بتوانند حاکمیت و قدرت را در دست بگیرند. سؤالی که در اینجا مطرح میشود، این است که آیا به نظر شما حذف انتقادها و خصوصاً منتقدان و تقسیم سؤالات به مخرّب و سازنده، به انهدام نظام منجر نمیگردد ؟ و اگر به این نوع تفکّر و مطیعپروری اعتقاد ندارید، برای بهبود فضای نقّادی و گسترش فرهنگ نقد چه کارهایی انجام دادهاید یا میدهید ؟ * خیلی خوب. ببینید آقاجان ! انتقاد معنایش چیست ؟ انتقاد اگر معنایش عیبجویی است، این نه چیز خوبی است، نه خیلی هنر زیادی میخواهد، نه خیلی اطّلاعات میخواهد؛ بلکه انسان با بیاطّلاعی، بهتر هم میتواند انتقاد کند؛ کمااینکه الان این مطالبی که شما گفتید، خیلیهایش اصلاً درست نیست؛ یعنی پیداست که شما اطّلاعاتتان ضعیف است. البته ما در این زمینه، عیب اطّلاعرسانی داریم. مثلاً راجع به نفت پارس، آن