حرف را باور کنید. من نمیدانم شما میدانید یا نه؛ اما من میدانم و اطّلاعات نزدیک دارم. در طول جنگ، گزارشهای بسیار ویژهای به ما رسید که بعضی از سران کشورها با صدّام بخصوص صحبت کردند که تو این کار را بکن ! البته بعضیها هم میگفتند نکن. آن کسانی هم که به او گفتند نکن و منعش کردند و گفتند این کار برایت خطر دارد - البته نه برای خاطر ما؛ برای خاطر خودش - آنها را هم ما اطّلاع داریم. عدّهای به او گفتند این کار را نکن؛ ولی عدّهای هم او را شیر کردند و به او کمک و امکانات دادند. سالهای متمادی این کشورهای عربی - و پشت سرشان امریکا - به او تجهیزات دادند؛ نه برای اینکه ما کار خلافی کرده بودیم. شنیدم در گوشه و کنار بعضی از افراد بهانهگیر، بیخودی میگویند که چرا باید جمهوری اسلامی کاری کند که به او حمله کنند ! ما واقعاً کاری نکرده بودیم. گناه کبیرهی ما (!) این بود که رژیم استبدادی سلطنت را سرنگون کرده بودیم، بعد هم نخواستیم وابسته شویم. آقایانی که اوّلِ انقلاب در رأس کار بودند، عقیدهشان این بود که باید از اقمار امریکا شد؛ چارهای هم جز این نیست ! البته الان ابایی هم ندارند که این کار را بکنند؛ ولی آن زمانها از بعضی از مذاکراتشان - که خیلی هم صریح در این زمینهها حرف نمیزدند - معلوم میشد عقیدهشان این است که تا با امریکا پیوند نکنیم، کار مملکت نمیگذرد ! با امریکا پیوند کردن یعنی چه ؟ یعنی جای پای امریکا را باز کردن در داخل کشور و دنبال همان سلطه و همان نفوذ بودن؛ روز اوّل کم، روز دوم بیشتر و به ترتیب بیشتر؛ یعنی مملکت را