شاید ده واسطه است: سیاستگذار هست، وزیر هست، معاون هست، مدیرکل هست، رئیس اداره هست، تا میرسد به آن کسی که میخواهد به این پرونده عمل کند. هر کدام از اینها یک ارادهاند. هر ارادهای هم تابع یک تفکّر، یک جهانبینی، یک مجموعهی مصالح و مفاسد، یک امیال و یک خُلقیّاتی است. اینکه یک مدیر بتواند تمام این سلسله مراتب را زیر نظر خودش داشته باشد و خطا نکنند - که البته این کار لازم است؛ این همان چیزی است که من همیشه به اینها سفارش میکنم - کار بسیار دشواری است؛ اصلاً آسان نیست. اگر انسان وارد شد، مشکلىِ کار را دید، آن وقت خیلی از قصورها را عذر مینهد. من که با شما حرف میزنم، تقریباً بیست سال در کار اجرایی بودهام، و اگرچه الان وظیفهی قانونی رهبرىِ من اجرایی نیست، اما بعضی از کارهای اجرایی - مثل کارهای مربوط به نیروهای مسلّح و چیزهای دیگر - به خودی خود متوجّه به من است؛ لذا تجربهی اجرایی من مستمرّ است. هشت سال هم رئیس جمهور بودم؛ قبل از آن هم در شورای انقلاب کارهای دولت و همهچیز را انجام میدادم. بنابراین، من میدانم که وقتی انسان میخواهد به یک مسؤول ایراد بگیرد که آقا چرا در حوزهی کارتان خطا اتّفاق افتاد، بایستی تمام موانعی را که در اجرای صحیح کار بر سرِ راه یک انسان معمولی وجود دارد، در نظر بگیرد و ببیند که آیا با محاسبهی اینها او کوتاهی کرده یا نه؛ اگر کوتاهی کرده، نبایستی از او صرفنظر کرد و گذشت. این اعتقاد من است. در حوزهی اختیارات مستقیم من هم همینطور عمل میشود. من اگر از کسی کوتاهی ببینم