فرانسه، از همراهش پرسید که این لغت، چه میشود ؟ او لغت عربی را به وی گفت؛ بعد او حرفش را با بنده ادامه داد ! یعنی آنها حتی زبان عربی را - نه دین را، بلکه زبان عربی و عربیت را - که ظاهراً خیلی برایش اهمیت قایل بودند، نتوانستند در الجزایر حفظ کنند و نگه بدارند و زنده کنند ! در آن جا از اسلام، مطلقاً خبری نبود؛ از لحاظ وضع زندگی و مادی و اقتصادی هم زیر بد ! وضع آنها از لحاظ کشاورزی، از لحاظ اقتصادی - همه چیزشان - واقعاً زیر بد بود ! البته یک ظاهر حکومت انقلابی داشتند و مواضع سیاسی خوبی در دنیا میگرفتند. الجزایریها فقط در زمان « بومدین » که رئیس جمهوری بود - وقتی انقلاب پیروز شد، برسرکار آمد - مواضع انقلابی، به معنای موضع مستقلی در مقابل امریکا و استکبار میگرفتند و از مسألهی فلسطین دفاع میکردند ! بعد از گذشت چند سال، همین هم عوض شد ! البته من وقتی به وضع آنها نگاه میکنم - یادم است، خودم هم در یادداشتهای روزانهیی که گاهی مینوشتم، چیزهایی را در همین زمینه نوشتهام؛ حالا که ملاحظه میکنم، خیلی عبرتانگیز است - حرفهایی را که آن روز الجزایریها میگفتند، برای اینکه دفاع خودشان از قضیهی فلسطین را پس بگیرند و از قضیهی فلسطین دفاع نکنند و بخصوص به امریکا نزدیک بشوند، خیلی شبیه به حرفهایی است که مرتب رادیوهای بیگانه، در شرایط کنونی القا میکنند تا در ذهنیت ماها - مسؤولین کشور - بیاید ! نوع حرفها همان حرفهایی است که الان هم وقتی آدم، رادیو