اصطلاح متفقین آن جنگ را که در مقابل آلمان و اینها بودند، تنها گذاشت؛ یعنی جبههی شرقی را بکلی خالی کرد و ضربههای محکمی خورد. تقریباً حدود یک سال به همین شکل بود، بعد دوباره شوروی در اواخر جنگ، وارد جنگ شد و در منافع جنگ سهیم گردید ! بنابراین در آن زمان، آن هم دشمنان آنچنانی نداشت. آنچه که مهم است، این است که دشمنان انقلاب شوروی - که دشمنان سیاسی، یا دشمنان اقتصادی بودند - با آن محتوای خودش مبارزه کردند؛ اما با انقلاب ما، هم دشمنان انقلاب - یعنی دشمنانی که از لحاظ سیاسی ضربه میدیدند، مثل کسانی که در ایران نفوذ داشتند؛ یا از لحاظ اقتصادی ضربه میدیدند، مثل کسانیکه از ایران، بهره میبردند؛ چه داخلیها، چه خارجیها - با انقلاب، دشمن شدند، هم دشمنان دین ! یعنی کسانی که در دنیا به خاطر اهداف بلندمدت، یعنی بهخاطر ایدهها و تفکرها، با اصل دین مخالف بودند. لذا شوروی با انقلاب ما تقریباً همانقدر دشمنی کرد که امریکا ! لااقل در جنگ، اینجور بود دیگر؛ در حالیکه شوروی، سابقهی حضور در ایران نداشت که از دست داده باشد. بهعکس، چون رقیبش رفته بود و دستگاههای استراق سمع امریکاییها در پشت مرز شوروی سابق، برچیده شده بود، باید از ما ممنون میشد و با ما همکاری و به ما کمک میکرد؛ ولی نکردند ! چرا ؟ برای خاطر این که آنها از دین، ضربه میخوردند. ایجاد یک حکومت دینی برای شوروی - بخصوص با همسایگی این جمهوریهای مسلمان نشین - همانقدر ضرر