بیانات سال 1377


البته غیر از « امیری » هم یکی، دو نفر شاعر غزلسرا بودند که شعرهایشان را دوست میداشتم؛ یکی مرحوم « رهی معیّری » بود که او را از نزدیک ندیده بودم، یکی مرحوم « شهریار » بود که از شعرش خیلی خوشم میآمد. با ایشان هم آشنا بودم. البته من بعد از انقلاب با ایشان آشنا شدم؛ قبل از انقلاب، هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشتیم.

در درجه اوّل، قصیده‌سرا « ملکالشّعرای بهار » بود که قصیده‌هایش مرا خیلی به خودش جلب میکرد. مرحوم « امیری فیروزکوهی » هم یک نوع قصیده سبک خاقانی میگفت که آن هم در نوع خودش قصیده بسیار فخیم و برجسته‌ای بود؛ از آن هم من خیلی خوشم میآمد.

در شعر نو، دو، سه نفر بودند که شعرهایشان را خیلی میپسندیدم. یکی از آنها « اخوان » بود. ما با « اخوان » آشنا بودیم و شعرش، شعر بسیار برجسته‌ای بود. یکی دو نفر دیگر هم هستند که دوست ندارم از آنها اسم بیاورم. کسانی بودند که آن وقت در زمان جوانی ما، جزو اساتید و برجسته‌های شعر نو بودند و به اعتقاد من اینها از خود « نیما یوشیج » بهتر شعر نو میگفتند. اگر چه او شروع کننده این راه بود؛ اما به نظر من اینها از او بهتر و پخته‌تر و برجسته‌تر شعر میگفتند. البته صفای « نیما یوشیج » را هیچکدامشان نداشتند؛ نه اخوان داشت، و نه آن یکی، دو نفر دیگری که من از ایشان اسم نیاوردم.

نیما یوشیج - برخلاف آن چیزی که میگفتند - مردی متدیّن بود. مرحوم « امیری » با « نیما یوشیج » از نزدیک دوست بود. او برای من نقل میکرد

«20»