اوّلاً حادثه را باید فهمید که چقدر بزرگ است، تا دنبال عللش بگردیم. کسی نگوید که حادثه عاشورا، بالاخره کشتاری بود و چند نفر را کشتند. همانطور که همه ما در زیارت عاشورا میخوانیم: « لقد عظمت الرّزیّه و جلّت و عظمت المصیبة » ،[1] مصیبت، خیلی بزرگ است. رزیّه، یعنی حادثه بسیار بزرگ. این حادثه، خیلی عظیم است. فاجعه، خیلی تکان دهنده و بینظیر است. برای این که قدری معلوم شود که این حادثه چقدر عظیم است، من سه دوره کوتاه را از دورههای زندگی حضرت ابیعبداللَّهالحسین علیهالسّلام اجمالاً مطرح میکنم. شما ببینید این شخصیتی که انسان در این سه دوره میشناسد، آیا میتوان حدس زد که کارش به آنجا برسد که در روز عاشورا یک عده از امّت جدّش او را محاصره کنند و با این وضعیت فجیع، او و همه یاران و اصحاب و اهل بیتش را قتلعام کنند و زنانشان را اسیر بگیرند ؟ این سه دوره، یکی دوران حیات پیامبر اکرم است. دوم، دوران جوانی آن حضرت، یعنی دوران بیستوپنجساله تا حکومت امیرالمؤمنین است. سوم، دوران فترت بیست ساله بعد از شهادت امیرالمؤمنین تا حادثه کربلاست. در دوران حیات پیامبر اکرم، امام حسین عبارت است از کودک نور دیده سوگلی پیامبر. پیامبر اکرم دختری به نام فاطمه دارد که همه مردم