بیانات سال 77


چند مثال از خواص: خواص در این پنجاه سال چگونه شدند که کار به این‌جا رسید ؟ من دقّت که میکنم، میبینم همه آن چهار چیز تکان خورد: هم عبودیّت، هم معرفت، هم عدالت، هم محبّت. این چند مثال را عرض میکنم که عین تاریخ است.

« سعیدبن عاص » یکی از بنی‌امیّه و قوم و خویش عثمان بود. بعد از « ولیدبن‌عقبةبن‌ابیمعیط » - همان کسی که شما فیلمش را در سریال امام علی دیدید؛ همان ماجرای کشتن جادوگر در حضور او - « سعیدبن عاص » روی کار آمد، تا کارهای او را اصلاح کند. در مجلس او، فردی گفت که « مااجود طلحة ؟»؛ « طلحةبن‌عبداللَّه »، چقدر جواد و بخشنده است ؟ لابد پولی به کسی داده بود، یا به کسانی محبّتی کرده بود که او دانسته بود. « فقال سعید ان من له مثل النشاستج لحقیق ان یکون جوادا ». یک مزرعه خیلی بزرگ به نام « نشاستج » در نزدیکی کوفه بوده است - شاید همین نشاسته خودمان هم از همین کلمه باشد - در نزدیکی کوفه، سرزمینهای آباد و حاصلخیزی وجود داشته است که این مزرعه بزرگ کوفه، ملک طلحه صحابی پیامبر در مدینه بوده است. سعیدبن عاص گفت: کسی که چنین ملکی دارد، باید هم بخشنده باشد ! « واللَّه لو ان لی مثله » - اگر من مثل نشاستج را داشتم - « لاعاشکم اللَّه به عیشا رغداً » ،[1] گشایش مهمی در زندگی شما پدید میآوردم؛ چیزی

  1. 1.
  2. 2.
  3. 3. ۳ و ۴ و ۵. ابن‌اثیر، جلد سوم، ص ۱۳۷ تا ۱۴۰

«17»