بیانات سال 77


بعد از چند سال، کارش به این‌جا رسید. ابن‌اثیر میگوید: « فکان اول مانزغ به بین اهل الکوفه »[1]؛ این اوّل حادثه‌ای بود که در آن، بین مردم کوفه اختلاف شد؛ به خاطر این‌که یکی از خواص، در دنیاطلبی این‌طور پیش رفته است و از خود بیاختیاری نشان میدهد !

ماجرای دیگر: مسلمانان رفتند، افریقیه - یعنی همین منطقه تونس و مغرب - را فتح کردند و غنایم را بین مردم و نظامیان تقسیم نمودند. خمس غنایم را باید به مدینه بفرستند. در تاریخ ابن‌اثیر دارد که خمس زیادی بوده است. البته در این‌جایی که این را نقل میکند، آن نیست؛ اما در جای دیگری که داستان همین فتح را میگوید، خمس مفصلی بوده که به مدینه فرستاده‌اند. خمس که به مدینه رسید، « مروان بن حکم » آمد و گفت همه‌اش را به پانصدهزار درهم میخرم؛ به او فروختند ! [2] پانصدهزار درهم، پول کمی نبود؛ ولی آن اموال، خیلی بیش از اینها ارزش داشت. یکی از مواردی که بعدها به خلیفه ایراد میگرفتند، همین حادثه بود. البته خلیفه عذر میآورد و میگفت این رَحِم من است؛ من « صله رَحِم » میکنم و چون وضع زندگیش هم خوب نیست، میخواهم به او کمک کنم ! بنابراین، خواص در مادیّات غرق شدند.

ماجرای بعدی: « استعمل الولید بن عقبةبن‌ابیمعیط علی الکوفه » ؛[3] « ولیدبن عقبة » را - همان ولیدی که باز شما او میشناسیدش که حاکم

  1. 1. ابن‌اثیر، ج ۳، ص ۸۲ تا ۸۳
  2. 2. ابن‌اثیر، ج ۳، ص ۸۸ تا ۹۱
  3. 3. ابن‌اثیر، ج ۳، ص ۸۲ تا ۸۳

«21»