بهویژه بحث خداشناسی ایجاد کند. ضمناً اساتیدی که اشتیاق زیادی جهت مشرّف شدن به مکّه مکرّمه برای حج تمتّع دارند، بتوانند از این فیض هم بهرهمند شوند. حالا شما که میگویید به مکّه رفتهاید، راهش را هم پیدا کردهاید - آقای ابوترابی - به من چه کار دارید !؟ معلوم میشود کلید این کار دست آقای ابوترابی است. کاش ایشان میتوانستند بنده را هم به مکّه ببرند ! من در همه عمرم، یک بار به مکّه مشرف شدهام؛ آن هم ده روز. از اوّل تا آخر که رفتیم و برگشتیم، ده روز بود. حالا شما که الحمدللَّه رفتید و یک ماه هم آنجا ماندید، حتماً از ما بیشتر فیض بردید. و اما در مورد استفاده از اساتید و از دانشهای گوناگون در بحثهای فقهی. البته بحث خداشناسی، بحث کلامی است - بحث فقهی نیست - ولی بههرحال استفاده از اینها، حرف درستی است و خیلی خوب است و معنایش استفاده از تخصّصها برای شناختن موضوعات است. یکی از کمبودهای اساسی فقه ما، ضعف معرفت به موضوعات است؛ چون حکم فقهی، حکمی کلّی است که بر روی موضوع سوار میشود؛ به یک موضوع تعلّق پیدا میکند. اگر فقیه موضوع را نشناسد، در شناخت حکم و در تطبیق، اشتباه خواهد کرد؛ کمااینکه مثلاً در زمینه مسائل مالی، بعضیها پول را نمیشناسند، اعتبار بانکی را نمیشناسند، بانک را نمیشناسند؛ در نتیجه حکم ربای قرآنی را درست نمیفهمند و ممکن است طور دیگری فتوا بدهند. این یک مثال است؛ مثالهای فراوان دیگری