ارادت و با اخلاص، همه وجود آنها را در مقابلهی با دشمن بسیج میکند. در غیر نظام دینی، چنین چیزی ممکن نیست. این نکتهی خیلی مهمّی است. راه این که پشتیبانی مردم را از یک نظام جدا کنند، این است که اعتقادات آنها را در دفاعشان دخالت ندهند؛ بین حضور و اراده و اعتقادات آنها - آن هم اعتقادات دینی - انفکاک ایجاد کنند؛ که میدانید فرق اعتقاد دینی با اعتقاد حزبی و سیاسی این است که اعتقاد دینی، ایمان است و در آن، عشق و شور هست. به هرحال، اینها با اصل دین مقابله میکردند. آن جریان اوّل - که جریان انقلاب و جریان دین و جریان اسلام بود - صاحب منطق و صاحب حرف بود و در مقابل غوغاگرىِ جریان مقابل محکم ایستاد. هرکس که در این صفآرایی توان ایستادگیش بیشتر بود، بیشتر مورد تهاجم قرار گرفت. شما نگاه کنید ببینید در طول آن دو سال و اندی که آن جریانهای مخالف در این کشور خیلی فعّال بودند، علیه چه کسانی توطئه کردند؛ علیه چه کسانی بدگویی کردند؛ با چه کسانی در عالم ذهنیّت و مباحثات و مجادلات بیشتر درافتادند ؟ با کسانی بیشتر دشمنی میکردند که میدیدند در عالم روشنگرىِ افکار مردم، اینها توان بیشتری دارند. بعضیها را با تهمت از