میکنم، شما یک لحظه از ذهن من خارج نمیشوید، دائم دارم با شما مخاطبه میکنم - واقعاً با خدا حرف بزند، کافی است. این چیز خیلی زیادی نیست؛ چیزی بیشتر از این را از ما نخواستهاند. شما با دوستتان یا با یک آدم معمولی که حرف میزنید، دائم متوجه او هستید، معنای حرفتان را میفهمید که چه دارید به او میگویید، اراده شما برایتان مشخّص است. در نماز هم که با خدا حرف میزنید، همینطور حرف بزنید. اگر شما یک نماز را همینطور شروع کنید، اواسط نماز که این حالت را ادامه دادید، ناگهان احساس میکنید قلبتان از جایی چیزی را میگیرد؛ یک احساس را از جایی درک میکند؛ با شما حرف زده میشود؛ قلب شما دقیق میشود و درست آن جواب را که باید بگیرید، میگیرید. البته ممکن است در اوایل، یک قدری مبهم باشد. البته شما جوانان نورانیای هستید؛ شما کارتان خیلی آسانتر از ماست. شما خیلی زودتر و خیلی روشنتر پیام الهی را درک میکنید. خدا با شما حرف میزند، به شما جواب میدهد و شما این جواب را در دل خودتان حس میکنید.