بیانات سال 78


در این شهر با همه‌ى وجود حس کردم. در این شهر، دو عالمِ برجسته بودند که هر کدام از آنها اگر در حوزه‌هاى علمیه حضور مى‌داشتند، در حدّ مرجع تقلید بودند. یکى مرحوم آیةاللَّه سید حسن تهامى و دیگرى مرحوم آیةاللَّه شیخ محمدحسین ضیاء آیتى بود؛ دو ملاى بزرگ و دو شخصیت برجسته‌ى علمى. آن زمان نه فقط حوزه‌ى علمیه و اهل علم و اهل فرهنگ، بلکه حتّى این دو روحانى برجسته‌ى بزرگ هم در این شهر به‌وسیله‌ى دست نشانده‌هاى استعمارى کهن این منطقه - یعنى خاندان عَلَم؛ میراث خواران سلطه‌ى جهنمى اجداد خودشان؛ بیگانگانى که صاحب این منطقه شده بودند - تحقیر مى‌شدند. به وسیله‌ى آنها، این دو عالم، آن روحانیت، آن حوزه‌ى علمیه، آن مدرسه‌ى معصومیه، آن مردم مؤمن و خونگرم و با معرفت، همه و همه، تحقیر مى‌شدند؛ اما مردم به دین پایبند بودند. من در روز هفتم محرّم همان سال در مسجدى در این شهر - شهرى که سعى مى‌شد از همه‌ى حوادث دور نگهداشته شود، تا خواب اربابان وابسته‌ى به انگلیس آشفته نگردد - حقایقى را از قضایاى قم و مبارزات روحانیت و مبارزات مردم بر زبان آوردم که غوغایى برپا شد. امروز بحمداللَّه از آن کسانى که آن روز را از نزدیک دیدند، کسانى در همین شهر هستند که برجسته‌ترینشان همین عالمِ عزیزِ کهنسالِ معنوىِ بزرگوارِ این شهر، حضرت آقاى حاج شیخ جواد عارفى است که امروز هم بعد از سالهاى متمادى، این مرد عالمِ با شخصیتِ

«2»