بسماللَّهالرّحمنالرّحیم الحمدللَّه ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام على سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و علىآله الأطیبین الأطهرین المنتجبین. الهداة المهدیّین. سیّما بقیّةاللَّه فى الارضین. براى من، دیدار با شما برادران و خواهران مؤمن و خونگرم بیرجندى و زیارت شهر بیرجند، بسیار خاطرهانگیز است. سالها قبل از این، آن زمان که هنوز پرچم اسلام بر این کشور سایه نیفکنده بود و قدرتهاى دست نشانده و ظالم بر سرتاسر این کشور - مخصوصاً در خطّهى قائنات و بیرجند - سلطهگرى و حکمرانى مىکردند، من به این شهر آمدم و یک بار دیگر از محبّت و ایمان و خونگرمى و علاقهمندى شما مردم عزیز به دین و به قرآن بهرهمند شدم. در سال ۱۳۴۲ - یعنى سى و شش سال قبل از این - در آغاز مبارزات اسلامى، مردم بیرجند، با ایمان و قدرت معنوى و پایبندى خود به دین، توانستند سهم قابل توجّهى را در مبارزات عظیم ملت ایران بر عهده گیرند. البته آن روز، از این شهر بزرگ و پرجمعیت و آباد مثل امروز، خبرى نبود؛ از چند هزار دانشجو در این شهر خبرى نبود؛ از مراکز آموزشى متعدّد، دستگاههاى فرهنگى و امکانات براى زندگى مردم، خبرى نبود. بیرجند، یک شهر کوچک و قدیمى بود که بهخاطر ستم اربابانِ آن روز، در حال ویرانى بود؛ اما مردم این شهر - همین مردم مؤمن و خونگرم و با محبّت - همین خصلتهاى نیک و همین پایبندى و ایمان و اتّحاد را دارا بودند. من این را