بیانات سال 78


معنوىِ کهنسال را زیارت کردم. آن روز هم در کنار آن دو عالمِ بزرگ، این مرد ارزشمند و برجسته حضور داشت. آن روز یک طلبه‌ى جوانِ غریب، در این شهر مورد حمایت مردمى قرار گرفت که او را حتّى به‌درستى نمى‌شناختند. همین مردم، در مقابل پلیس رژیم طاغوت، از این طلبه‌ى ضعیف و غریب حمایت کردند. در واقع، مسطوره‌اى از ملت ایران بود که پایبندى خودش را به هر حنجره‌اى که از آن نام قرآن و اسلام بلند شود و براى حاکمیت دین فریاد بکشد، اعلام مى‌داشت. این‌جا شروعِ مبارزه بود. از سالهاى ۴۱ و ۴۲ مبارزه با غربت و مظلومیت شروع شد؛ اما با پشتیبانى عواطف و ایمانها و احساسات عمیق این ملت مؤمن مواجه گشت. عزیزان من؛ بیرجندیهاى عزیز ! جوانانى که امروز برکات ناشى از مجاهدتهاى پدران خودتان را در این سرزمین و در این مرز و بوم احساس مى‌کنید ! این مبارزه‌ى مقدّس، به خاطر اسلام و حاکمیت دین بوده است که اوّلین قدمش حمایت از حقوق انسانها و حقوق مظلومان و مستضعفان شد؛ لذا مبارزان توانستند همه‌ى فشارها را تحمّل کنند. آن روز ممکن بود یک طلبه را در این شهر بیرجند بربایند و او را به مشهد منتقل و زندانى کنند و تحت آزار قرار دهند. آن طلبه که نمى‌توانست با نیروى نظامى از خودش دفاع کند. آنها با عواطف مردم چه مى‌کردند ؟ آنها نمى‌توانستند با ایمان و احساسات مردم و با رشد این فکر در فضاى ذهنى جامعه‌ى ایرانى کارى کنند و همین شد که این مبارزه على‌رغم مشکلات و

«3»