میگیرند، شهدایند. و صف دوم، پدران و مادران و خانوادهها هستند. شما پدران و مادران به گردن این انقلاب و این کشور، خیلی حق دارید. صبر شما، تحمّل و بردباری شما، تسلیم شما در مقابل حادثهی تلخی که چون در راه خداست، شیرین به کام شما میآید، پیش خدا خیلی اهمیت دارد.
یک مادر، فقدان عزیز خودش را چطور تحمّل میکند !؟ دوری گلی را که در طول سالهای متمادی در آغوش خود پرورده و نهالی را که با زلال محبّت خود آبیاری کرده است، چطور تحمّل میکند !؟ ولی ما، مادران عزیزی را سراغ داشتیم و سراغ داریم که در غم شهادت فرزند شهید خود، حتّی خم به ابرو نیاوردند ! بنده گاهی که به دیدار خانوادههای شهدا مشرّف میشوم و از روی ارادت به آنها سری میزنم، بعضی از مادران میگویند ما گریه نمیکنیم تا دشمن، احساس ضعف در ما نکند. بنده به آن مادران عرض کردهام نه؛ گریه کنید، گریه اشکالی ندارد. ما باید به آنها بگوییم گریه کنید ! چقدر عظمت در این دلها و در این روحها نهفته است !؟ پدران همینطور، مادران هم همینطور. فرزندانی هم که امروز به دوران جوانی رسیدهاند، بهخاطر شهادت پدرانشان افتخار میکنند؛ اینها خیلی عزیزند. همسران شهدا هم همینطور. جانبازان هم مثل شهدا هستند. جانباز قطع نخاعی، این جوانی که جوانی خودش را در راه خدا از دست داده، کم چیزی را از دست نداده است؛ اما با افتخار، با شرف و با عزّت،