طبیعت جریان عادّی جهانی در یکی، دو دهه اخیر بهوجود آمده است، مربوط به پیروزی دین و اسلام در این کشور و تشکیل نظام اسلامی است. لذاست که امروز مطالعات برروی دین در سرتاسر دنیا، از جنبه سیاسی دین جدا نیست؛ دین را مجرّد از تأثیر سیاسی آن نگاه نمیکنند و موضعگیریها بر این اساس است؛ همچنان که دلهایی که متوجّه دین شده است - مثل جوانان و نسلهای نوخاسته دنیای اسلام و بعضی از مناطق دیگر عالم - دنبال دینِ مجرّد از حضور سیاسی و اجتماعی نیست.
ما امروز تقریباً در مرکز این توجّهات جهانی قرار داریم. میشود اینطور گفت که اسلام و بهطور ویژه جمهوری اسلامی، در مرکز این توجّهات قرار دارد. شاید میشنوید و یا اطّلاع دارید که سمینارهای تخصّصی و علمىِ جهانی با گرایشهای مختلف در اطراف دنیا - بخصوص در کشورهایی که با اسلام و با جمهوری اسلامی برخورد دوستانهای ندارند - برای بررسی این پدیده تشکیل میشود. این، اهمیت چنین قضیهای را نشان میدهد.
ما امروز به عنوان کسانی که وابسته به حوزههای علمیه هستیم، با توجّه به این پدیده جهانی، بایستی درباره رفتار علمی خودمان در مباحث اسلامی، یک فکر و حرکت و خیزش تازه را پیریزی و طرّاحی کنیم. وقتی مشاهده میکنیم دانشی که براساس آن این حرکت سیاسی بهوجود آمده - یعنی معارف اسلامی، علوم اسلامی، کلام اسلامی، فقه اسلامی - امروز این همه مورد توجّه محافل علمی و سیاسی دنیاست، ما بایستی بیشتر به فکر باشیم؛ بیشتر دقّت