البته نکته بسیار مهمی در اینجا وجود داشت و آن این بود که ملت ایران، ملت بزرگ و با استعدادی است. آن حالتی که بهوجود آورده بودند، یک حالت عارضی بود. وقتی فریاد امام بلند شد، ملت خود را تکان داد. البته از روزی که امام شروع کرد، تا روزی که این اقیانوس عظیم تموّج یافت و به خروش افتاد، پانزده سال طول کشید - پانزده سالِ پُررنج - اما ملت، ملتی اصیل، ریشهدار، با استعداد، با فرهنگ، با غیرت و با دین بود و توانست خود را از آن حالت تخدیری و خوابآلودگی نجات دهد و بلند شود؛ توانست شخصیت خود را در دوران مبارزه - بخصوص در یکی، دو سال اخیر - نشان دهد. این، آن نقطه قوّت بود؛ اما آن واقعیتها که در طول سالهای متمادی بر این کشور تحمیل شده بود و آثارش را در زندگی گذاشته بود، در مقابل امام بود؛ حالا امام میخواهد این جامعه را به شکل مطلوب و آرمانی بسازد؛ چه کار باید بکند ؟ ببینید چقدر این مهم است؛ شوخی نیست. شما مثلاً به نقطهای رفتهاید که مصالح هست، امکانات هست، فضا هست، اما ساختمان ویرانه و درهم ریخته است؛ میخواهید از این مصالح و از این فضا، یک بنای شامخ و باعظمت و ماندگار درست کنید؛ هر مهندسی نمیتواند این کار را بکند. اینجاست که آن هویّت و شخصیت عظیم، خودش را نشان میدهد. امام به این ملت و به این کشور و به این صحنه و به این مصالح نگاه کرد. او اسلام را