مىاندازید، امواجى ایجاد مىکند - یک دایره در محیط خودش بهوجود مىآورد - اما هرچه مىگذرد، این دایره، همینطور کمرنگتر مىشود. در این حادثه، عکس این، اتّفاق افتاده است. یعنى هرچه این دایره وسیعتر شده، موجش بلندتر، نمایانتر، ماندگارتر، زایندهتر و جوشندهتر شده است. امروز هم، مانع وجود دارد. حضراتى از بازماندگان جناب متوکّل که آنجا هستند، حاضر نیستند تحمّل کنند ! در همین سالهاى اخیر، تاکنون چند بار با جماعتهایى که در روز « اربعین » از بخشهاى مختلف عراق به سمت کربلا مىرفتند، مقابله کردهاند. عشایر غیور و مؤمن عراق، آزمایشهاى خونینى داشتهاند. نمىگذارند خبرش پخش شود.
همین سه - چهار سال قبل از این هم، یک نمونهاش را داشتیم. اگر راه باز بود، آن وقت بیشتر دیده مىشد که این شوقها کجاست؛ این کانونهاى عشق و شور و محبّت در دلها، چقدر فراوان است، چقدر گسترده است، چقدر پرعمق است ! آخر محبّت و عشق، یک آتش سوزنده است. بیشتر محبّتها، مثل چوب خشکى که روى آتش مىگذارید، شعله مىکشد؛ اما ماندگار نیست، سطحى است. اما این محبّت، یک محبّت معنوى است و روزبهروز اشتعالش بیشتر مىشود. اصلاً خاموشى ندارد؛ فرو نشستن ندارد. این، همان عامل معنوى است. خوش به حال کسانى که جرقّهاى از این شعله را در دلهاى خودشان دارند؛ که الحمدلله شما دارید. البته، صدها هزار جوانِ مؤمنِ پرشورِ ما هم داشتند؛ اما شهید شدند و نتوانستند. امروز هم، در بین جانبازان ما، در بین خانوادههاى شهداى ما، هنوز هستند کسانى که امکانات برایشان